اژدها نوزاد کوچک دوستانه سقوط از آسمان به ارمغان می آورد موفق باشید! من احساس می کنم مثل این فقط اتفاق افتاده دیروز. من در سراسر پل سنگی طولانی به سوی آکادمی سحر و جادو راه می رفت. من در آن زمان آنچه انجام می دهند وجود دارد را نمی دانند. من حتی نمی دانند که چنین آکادمی وجود داشته است. احتمالا دیوانه برای پاسخ به چنین میلادی بود: "آکادمی سحر و جادو می خواهد به استخدام یک آشپز شیرینی". ناگهان شنیدم سر و صدا های عجیب و غریب، چیزی را از بالا سقوط شد. من نگاه کردن و کوچک سبز غواصی موجودی مستقیم برای من دیدم. من برگزار کردن آغوش من و او را گرفتار. آن اژدها نوزاد کوچک بود. او زدن شد بال خود را به طرز ناامید کننده بدون آنکه قادر به خاموش کنند. من او را در آغوش گرفت. "نترس، یکی کم است. من به شما را ترک کند." من او را به نام دینو، و از آن لحظه به او متحد وفادار من و شخص وابسته شد. در ابتدا این کار خیلی سختی نیست: من تا به حال به پخت شیرینی و خدمت می نوشد. اما با گذشت زمان همه چیز را تغییر داد. من یک کتاب طلسم باستانی در اتاق من در بر داشت. من فکر نمی کنم آن را به پایان رسید تا وجود دارد توسط شانس. من سعی کردم به آن را باز کنید، بدون موفقیت است. من تا به حال برای غلبه بر موانع بسیاری را به یاد چه در کتاب نوشته شده است. با این حال، این رویداد زندگی من را تغییر و به من راه به دنیای جدید نشان داد - جهان آکادمی سحر و جادو را
محدودیت ها:.
محاکمه در سطح 6
نظر یافت نشد